>

Tuesday, September 26, 2006

new

سلام
یه خبر نیمه تایید شده رسیده که این ترم یکی از بچه های دانشکده کامپیوتر هم تغییر رشته داده اومده قاطی 8447، اسم نامبرده سارا سعیدی میباشد، خبرهای تکمیلی ارسال میشود.
.............................................
یه نکته هم اشاره کنم که این کاوه رشیدی(لعنت الله الیه آلویز) تحت نام کوروش تو وبلاگ 8447 عضو شده حواستون باشه: لینک

Sunday, September 24, 2006

یادداشتی کوتاه در آغاز ماه رمضان

من خودم عادتم در مورد خوردن این هست که تا میتونم بخورم، خونه که هستم میخورم تا هرچی داریم تموم بشه، صبحانه و ناهار و شام رو هم با مخلفات کامل میخورم. بین وعده هم دیگه الی ماشاالله... اول هرچی میوه تو خونه داریم میخورم، بعدا یه چایی عطری دم میکنم با کیک یا بیسکوییت یا شوکولات 3-4 تا چایی میخورم، بعد داداشم رو میفرستم بره از این بستنی های دولیتری میهن بخره و میشینیم دوتایی ته ش رو درمیاریم. و هر چند ساعت یه بار این برنامه تکرار میشه. دانشگاه هم که باشم پاتوقمون با رفقا تریاست، اونجا هم که دیگه بساط به راه است و عشق و حال.

ولی دیگه ماه رمضون شده، چه روزه باشیم چه نباشیم این بساط ها جمع میشه...
اول میخواستم یه مقدار مفصل تر بنویسم ولی دیگه سروته ش رو هم میارم...
...آره ماه رمضون شده وقتشه دیگه پرخوری رو بذاریم کناریه مقدار به معده هامون استراحت بدیم... یه مقدار این چربی ها رو آب کنیم
...اگه کسی هم بتونه چیزهایی که اصل روزه ست رو رعایت کنه که دیگه سروره... دروغ نگه، غیبت نکنه، چشم و گوشش رو نگه داره، ملت رو مسخره نکنه و ... ولی همون مورد اول رو هرکی نگه خیلی مرده... آره ماه رمضون شده!

Wednesday, September 20, 2006

ول کام

همونطور که می دونید امسال دو نفر به بچه های 8447 اضافه شدن. گفتیم یه یادداشت بنویسیم و دورهم باشیم با خیارشور تا یخشون واشه


کاوه رشیدی

- نگاه کنید. نه جان من نگاه کنید. به قیافه شاسمنمیخگول این بچه نگاه کنید. همین کافیه یا بازم ادامه بدم؟ آخه بچه تو خجالت نمی کشی؟ آخه یه کم صبر داشته باش. یه کم تحمل داشته باش. اینجوری خب پس فردا هم دوباره مجبور میشی رشته ات رو عوض کنی. مگه اسم پلنگ به گوشت نخورده؟ گیرم که هم رشته ایهات چند بار [...] . خب این که دلیل نمیشه بری رشته ات رو عوض کنی. اگه اینطور بود که الان همه بچه های صنایع به جز دو سه تا باید تغییر رشته می دادن خب
- شورای نظارت بر کفایت خلافی دانشکده در جلسه روز گذشته خود به بررسی پرونده و سوابق جنابعالی پرداخت و تصمیماتی در مورد شما اتخاذ نمود که حضورا و مستمرا در شب های جمعه به اطلاع شما و عموم خواهد رسید
- گوگوری، بلوری خجالت بکش. توبه کن. خوش اومدی. منتظریم. تحمل کن. مواظب خودت باش!

.................................


نگار صابریان

- خانم صابریان، ضمن خوش آمد گویی و عرض تبریک و با ارج نهادن تلاش صادقانه و مجدانه شما، جهت خلاصی از شر کاوه رشیدی؛ تاثر عمیق و مراتب همدردی خود را با سرکار محترم اعلام می داریم. آدمی به امید زنده است، امید خود را از دست ندهید و دل به روز های خوش آینده ببندید. همیشه به یاد داشته باشید که راه آخری نیز هست:" خداوند دست را آفرید برای خفه کردن(کاوه طبعا) " ما به قدرت شما امید داریم. شما از پسش بر می آیید
- منم جوونم امید دارم بالاغیرتا یه موقع شاکی نشی بیای منو هم بکشی ! من قلبم ضعیفه یهو می افتم می میرم ها

- مخلصیم اساسی( مهرداد: حالا نمیدونم شما به تملق گویی های حامد از نگار چی میگین ولی ما تو محاوره ی خودمون
یه اصطلاح خیلی قشنگ براش داریم... کسی بلده؟)

............................

مهرداد: توضیح این پست را حامد نوشته و انتخاب و کراپ عکس ها از من بوده

Sunday, September 17, 2006

در آینده ای نزدیک

سلام خدمت بروبکس 8447
امروز ثبت نام ورودی های 85 بود، که کلی ماجرا و حرف و حدیث داشت، همین طور شماره ی جدید کورسو(ویژه نامه ورودی های 85) هم منتشر شد.شاید خیلی ها خبر داشته باشن، دو تا از بچه های مهندسی مواد هم تغییر رشته دادن اومدن 8447. من در آینده ای نزدیک عکس دوطرف نشریه رو اینجا میذارم و یه توضیحاتی هم در مورد ورودی های جدید میدم، در مورد اون دو نفر هم مینویسم.
ولی فعلا یکی از مطالبم رو که تو این شماره منتشر رو براتون اینجا پیست میکنم:
چوب خط خلافی

یه چیزی هست به نام چوب خط خلافی که با توجه به شرایط، دربرگیرنده ی گزینه های محتلفی میباشد، مهمترین هدف ورود به دانشگاه پر کردن این چوب خط است. در کنار آن اهدافی مانند پیدا کردن رفیق، فعالیت های سیاسی، فرهنگی و ... آخرین اولویت هم با پاس کردن دروس است. به عبارت دیگر بعد از تمام شدن دانشگاه مهمترین چیزی که کاربرد دارد چوب خط خلافی است، به خصوص در هنگام استخدام در شرکت ها و ادارات، به مثال زیر که عینا از روی نوار اداره کارگزینی یکی از شرکت های معتبر مهندسی(!) پیاده شده است توجه کنید:
...
مسئول کارگزینی(س):اه، اه... هر ترم هم که معدل A شدی، گفته باشم اینا همش برات نمره منفی داره ها، خب لیست چوب خط خلافیت رو نوشتی یا نه؟ وای به حالت اگه خالی بندی کرده باشی!
متقاضی استخدام(ج): منظورتون رزومه شرکت در کنفرانس های علمی مربوط به مهندسی صنایع و مدیریته؟ تو همون پوشه نارنجیه هستش.
س: نه دادا، منظورم همون بود که گفتم، نکنه اصلا نداری؟
ج:(با مکث) نمیدونم... اگه ضروریه من فردا برم از آموزش دانشگاهمون بگیرم، براتون بیارم.
مسئول کارگزینی نگاهی به همکار کنار دستیش میکنه و هر دو پقی میزنن زیر خنده... متقاضی استخدام دست و پاش رو گم کرده...
س: لازم نکرده... الان چند تا سوال ازت میپرسم معلوم میشه چیکاره ای، تا حالا چند بار[...] ؟
ج: چی چی هستش؟ من دوره ی آزاد کنترل پروژه رو گذروندم، اونجا یه کیس استادی(case study) داشتیم که ...
س:(سریع حرفش رو قطع میکنه)... نه ربطی به اون نداره خنگه... تا حالا چند تا [...] [...] ؟
ج:( متقاضی سرخ میشود) این حرف ها چیه! آقا من اصلا اهل این صحبت ها نیستم.
س: که این طور، تا حالا [...] [...] [...]؟
(متقاضی تقریبا کبود شده و سرش رو به نشانه نفی تکون میده)
س: که این طور، ببینم تو تا حالا اصلا [...] [...]؟
ج: خیر
مسئول کارگزینی پرونده را میبندد
ج:( متقاضی با دسپاچگی اضافه میکند:) البته یکی دو بار موقعی که دبیرستان میرفتم.
س: چه عجب! یه بخاری از آقازاده بلند شد(پرونده رو دوباره باز میکنه وتوش یه علامت میزنه)
مسئول کارگزینی کمی جلوتر میاد و حالت دوستانه تری به خودش میگیره و میگه:
ببین پسرم من دیروز پرونده ی انظباطی دانشگاهت رو هم چک کردم،متاسفانه حتی یه مورد هم نداشنی. با اون وضعیت نمره هات و با این چوب خط خالی، اینجا که هیچی شعبه طبس ما هم بری استخدامت نمیکنن... هر چند خیلی دیر شده ولی سعی کن چوب خطت رو هر چه زودتر پرکنی، ببین الان آدرس یه بابایی رو بهت میدم به نام مهدی پلنگ، میری پیشش میگی قاسمعلی معرفیم کرده،اگه شانس بیاری و وقت خالی داشته باشه، یه دوره فشرده از پایه تا کارشناسیِ پر کردن چوب خط برات میذاره... البته یه مقدار برات گرون در میاد ولی ارزشش رو داره، اگه تو اون دوره نمره قبولی بیاری حتی ممکنه خود ما هم استخدامت کنیم!
(مدیر مسئول: اینجا اداره بود یا [...]!)

ملاحظه فرمودید...این عاقبت کسانی ست که تو پر کردن چوب خط خلافیشون اهتمام نداشتن. پر کردن این چوب خط نه تنها کار سحتی نیست بلکه خیلی هم لذت بخش است، در مورد روش های طی کردن این مسیر قلق های مختلفی وجود دارد که خودتون کم کم یاد میگیرید(البته اگه میشد من حتما اینجا مینوشتم!) ولی از مشاوره سال بالایی هاتون بی بهره نمونید، البته باید بگم که یه سری از این سال بالایی ها میخوان شما رو گول بزنن ، این نامردها بیشتر تو گروه نرم افزاری،نشریه سامانه،سالن مطالعه، انجمن علمی، دفتر فرهنگی وشورای صنفی(جمیعا!) میپلکن و دنبال شکار میگردن، مواظب باشید شکار اون ها نشید. سال بالایی های کاربلد رو میتونید تو تریای پسران(بین ستون های دود موازی) یا تو سایت های کامپیتر سراسر دانشگاه پیدا کنید، طرز تشخیص اون ها هم اینه که همیشه در حال پرکردن چوب خط خلافیشون هستند.
چاپ شده در نشریه کورسو-شهریور 85

Tuesday, September 12, 2006

شرق توقیف شد

شرق هم توقیف شد
ابتدا من از همین تیریبون اعتراض خودم رو به این اقدام اعلام میکنم!
.....................................................................................
ولی جدا از اعتراض و این حرف ها واقعا حیف شد که شرق بسته شد، من که باهاش خیلی حال میکردم و مطمئنم خیلی های دیگه هم بعد از این توقیف یه خلائی تو زندگی روزانه شون احساس میکنن.
.....................................................................................
دو نفر تو این مجموعه بودن که از نیروهای خوش فکر و بچه باحال فرهنگ این مملکت هستن، یکی عطریانفر که رئیس شورای سیاست گذاری شرق بود، عطریافر عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران هم هست، این بشر واقعا نمونه یک مدیر موفق تو کارهای فرهنگی و مطبوعاتی هست، اگه یادتون باشه دوره ی قبلی روزنامه همشهری که واقعا در نوع خودش حرف نداشت همه کارها دست عطریانفر بود.
اون یکی هم محمد قوچانیه که سردبیر شرقه، این ممد قوچانی سنش هم زیاد نیست(سن دقیقش رو نمیدونم ولی فکر میکنم سی و خرده ای باشه) یه زمانی تو دوره طلایی اصلاحات(76 تا 80) روزی نبود که یه مقاله تحلیلی-سیاسی تو یکی از روزنامه ها ننویسه، اون زمان ها یه سبک خیلی جالبی هم داشت، واقعا هم تحلیل های خوبی میکرد، اون دوره یه چند روزی هم زندان افتاد، یه چند سالی هم هست که داره با عطریانفر کار میکنه، اون اواخر دوره عطریانفر تو همشهری هم مسئول همشهری ماه بود، سرمقاله هاش تو شرق هم واقعا تحلیل های عنیق و محکمی بودن ولی دیگه اون سبک نوشتار قدیم ر.و گذاشته کنار.
................................................................
به نظر من پشت همه ی این قضایا میرسه به مصباح یزدی ، مصباح تو انتخابات خبرگان(که چیزی هم نمونده) میخواد کاندید های خودش تو کل کشور رای بیارن، تنها کسی هم که میتونه جلوش وایسه هاشمی رفسنجانی هست، اگر تو خط پیگیری اخبار سیاسی باشین میدونین که این دو تا سایه هم رو با تیر میزنن. مخصوصا بعد از انتخاب احمدی نژاد، نهاد های مختلف روشون تو روی باند هاشمی باز شده و توی کارهای اقتصادیش هم موش دووندن در میارن که با هدایت مصباح بوده، اون بالا هم گفتم عطریانفر یکی از اعضای ارشد کارگزاران هست و دارودسته مصباح شرق رو ارگان هاشمی میدونن، حالا هم میخواستن نزدیک این انتخابات شرق رو ببندن که هاشمی تو رقابت با مصباح کم بیاره.
اگه شرق تا قبل از انتخابات رفع توقیف شد که یعنی زور هاشمی تو قوه قضاییه چربیده وگرنه باید ببینیم هاشمی حرکت بعدیش چیه، تو همین هفته های پیش رو ممکنه بیاد تو خطبه های نماز جمعه یه موضع گیری خفن بکنه... باید دید چی میشه!
........................................................................................
این هم اون کاریکاتور که 5شنبه تو شرق با عنوان قاعده ی دیگر بازی چاپ شده بود و میگن علت اصلی توقیف بوده، احتمالا مقامات مسئول(!) برداشت کردن که اون خره احمدی نژاد هست(چون هاله ی نور داره)، مدیر مسئول شرق هم گفته از یک مطلب طنز و کاریکاتور میشه برداشت های کاملا متفانی کرد ولی این کاریکاتوریست این طرح را برای مسائل ورزشی کشیده، ولی تحلیل خود بنده اینه که اون خره فاطمه رجبی هست که داره سر خاتمی که یه اسب نجیبه داره داد و بیدا میکنه!


لینک های مرتبط:
موضع گیری جبهه مشارکت: لینک ، مشارکت هم دخالت در انتخابات خبرگان و شورا را دلیل توقیف دونسته.
این عکس تحریریه شرق بعد از اعلام خبر توقیف: لینک
وبلاگ ابطحی: لینک
گفت و گوی مدیر مسئول شرق(رحمانیان) با دویچوله: لینک
توضیحات عطریانفر: لینک
وبلاگ بهنود: لینک
واکنش ها به توقیف شرق(ایلنا): لینک
وبلاگ نیک آهنگ کوثری: لینک

Tuesday, September 05, 2006

اردوهای مختلط ممنوع

اردوهای مختلط ممنوع
کارکاتور از فیروزه مظفری--فقط نمیدونم چرا اون وسط سرباز هخامنشی رو گذاشته! هر کی فهمید به ما هم بگه.
.............................................................
روزنامه شرق در گزارش مفصلی به ممنوعیت برگزاری اردوهای دانشجویی مختلط پرداخته است.
مدیر کل حراست وزارت علوم:((تردیدی نیست که به هر حال دختران و پسران در دوران جوانی و دانشجویی اگر در اردوهای چندروزه و در فضای باز رها شوند و مختلط باشند، قطعا روزنه ای برای برخی مسائل غیراخلاقی باز خواهد شد كه این صحیح نیست.))

پروبازی هم دیگه حدی داره، اینا دیگه علناً دارن به شعور ما توهین میکنن. البته اینا به فکر رعایت شعونات و این حرف ها نیستن، پای منافعشون که بیفته همه رقم پایه اردو مختط و غیره ذلک میشن!

البته علی احمدلو هم خوب رویکردی داشته:((... شورای صنفی تصمیم گرفت كه كمی قیمت اردوها را بالاتر ببرد و اعلام كند كه نه بودجه دانشگاه را می خواهد و نه مجوز آن را. چند ماه گذشت و تعداد زیادی اردو در دانشكده های دانشگاه برگزار شد...))

منم با این رویکرد موافقم، اگه دانشجوها هم همکاری کنن اردوهای زیادی با همین شرایط میشه برگزار(درست نوشتم؟) کرد.


لینک اصلی مقاله:
شرق
اون آیین نامه حفط حدود و آداب اسلامی که آخر همون صفحه هست رو حتما بخونید.

.........................................................

پاورقی: علی احمدلو از سال 77 تا 79 دبیر شورای صنفی مرکز همین دانشگاه خودمون بوده، من ذکر خیرش رو از بروبچ قدیمی زیاد شنیدم، هر جا هست موفق باشه

Friday, September 01, 2006

جهانبگلو آزاد شد

رامین جهانبگلو دیروز بعد از ظهر(چهارشنبه 8 شهریور) آزاد شد.
این بابا یه فیلسوف سطح بالاست(یعنی قبل از اینکه بازداشتش کنن که بود، حالاش رو دیگه نمیدونم) و تو آمریکا کارهای آکادمیک میکرد مخصوصا(همون نخ سوزن خودمون) این چند سال اخیر تو دانشگاه هاروارد حسابی فعال بوده... آره جونم واسه تون بگه این جوون قصه ی ما(البته زیاد هم جوون نیست، دیگه کچل کچل شده) یه چند وقت پیش(دقیقا 5 اردیبهشت) میاد ایران، بروبکس وزارت اطلاعات هم سر ضرب میزنن تو فرودگاه دستگیرش میکنن به جرم اقدام علیه امنیت ملی ، میکننش تو قوطی(لعنت بر پدر مادر کسی که تو قوطی و میکننش رو جا به جا بخونه)... دادا حوصله م دیگه نمیاد بقیه ش رو بنویسم.
به هر حال این داداش ما دیروز آزاد شده و یه ضرب هم رفته خبرگذاری ایسنا!!! و اونجا هم یه مصاحبه کرده مامان، من اگه تحلیلم رو از این مصاحبه بگم ممکنه من هم گرفتار سندروم قوطی بشم.
این هم یه نقل قول از مصاحبه:
«... در زندان براي همه چيز پزشك بود و تنها يك بار براي درد شكم به آنجا مراجعه كردم. من هيچ گاه تا به حال اوين نرفته بودم و فكر نمي‌كردم در آنجا پزشك‌هاي مختلف وجود داشته باشد كه بيايند و به شما سر بزنند و بگويند حال شما خوب است يا خير؟ بنده در بند عادي نبودم، در بند اطلاعات بودم و پرونده‌ام نيز از طريق دادگاه انقلاب دنبال مي‌شد. اين اولين تجربه بنده از زندان بود؛ اما صادقانه عنوان مي‌كنم كه تحت هيچ فشار روحي و جسمي نبودم. در سه ماه بعد بنده را در سلول انفرادي گذاشتند كه در آن تلويزيون و روزنامه وجود داشت و مي‌توانستم با خانواده‌ام ملاقات كنم و تماس تلفني داشته باشم. نمي‌دانم كه اين شرايط ويژه تنها براي من بوده است يا خير؟ اما اين شرايطي بود كه حداقل براي زندانياني كه در آن بند بودند وجود داشت.»
این هم لینکش: ایسنا