>

Sunday, September 24, 2006

یادداشتی کوتاه در آغاز ماه رمضان

من خودم عادتم در مورد خوردن این هست که تا میتونم بخورم، خونه که هستم میخورم تا هرچی داریم تموم بشه، صبحانه و ناهار و شام رو هم با مخلفات کامل میخورم. بین وعده هم دیگه الی ماشاالله... اول هرچی میوه تو خونه داریم میخورم، بعدا یه چایی عطری دم میکنم با کیک یا بیسکوییت یا شوکولات 3-4 تا چایی میخورم، بعد داداشم رو میفرستم بره از این بستنی های دولیتری میهن بخره و میشینیم دوتایی ته ش رو درمیاریم. و هر چند ساعت یه بار این برنامه تکرار میشه. دانشگاه هم که باشم پاتوقمون با رفقا تریاست، اونجا هم که دیگه بساط به راه است و عشق و حال.

ولی دیگه ماه رمضون شده، چه روزه باشیم چه نباشیم این بساط ها جمع میشه...
اول میخواستم یه مقدار مفصل تر بنویسم ولی دیگه سروته ش رو هم میارم...
...آره ماه رمضون شده وقتشه دیگه پرخوری رو بذاریم کناریه مقدار به معده هامون استراحت بدیم... یه مقدار این چربی ها رو آب کنیم
...اگه کسی هم بتونه چیزهایی که اصل روزه ست رو رعایت کنه که دیگه سروره... دروغ نگه، غیبت نکنه، چشم و گوشش رو نگه داره، ملت رو مسخره نکنه و ... ولی همون مورد اول رو هرکی نگه خیلی مرده... آره ماه رمضون شده!