>

Tuesday, October 31, 2006

هر ایرانی یک سر یک در

چند روز پیش در افتتاح سردر دانشگاه علم و صنعت مراسمی برگذار شد با حضور قالیباف شهردار تهران، این گزارش طنز گونه، روایتی است از آن مراسم:
ديروز صبح به وقت تهران( انتظار نداشتيد که خبر رو به وقت گرينويچ تنظيم کنم!) سردر دانشگاه علم و صنعت پس از مدت ها دوري( منظورم مدت ها انتظار ميباشد) افتتاح شد. از همين تريبون اين اقدام انقلابي به تمام ملت شهيد پرور ايران تبريک عرض ميشود... به اميد روزي که مشکل سردر يکايک هم­ميهنان حل شود... هر ايراني، يک سر يک در.
براي اين افتتاحيه سردر، اکثر اساتيد براي شرکت در مراسم دعوت شده بودند، که جميعا اين دعوت را لبيک گفته و کلاس هاي 8تا10 را معلق کرده، و حالي به حول دانشجويان وارد کردند.
پس از ورود دکتر قاليباف شهردار محترم تهران، حضار جميعا وارد سالن شهيد بهرامي شدند، خبرنگار کورسو به توصيه مدير مسئول از ابتداي مراسم در يک مکان عالي و خالي استقرار پيدا کرد ولي اُف به روزگار غدار که آن مکان عالي و خالي در رديف اول مکان وري ايمپورتنت پرسن بود...
به هر تقدير مراسم با پخش سرود ملي و قرائت قرآن شروع شد، مجري مراسم که دکتر جبل عاملي را به اشتباه جبل عالمي تلفظ ميکرد، دکتر جبل عالمي... نه، جبل عاملي رو براي سخنراني به روي تشک... نه،به روی سن دعوت کرد.
ما در اينجا به علت سنگين بودن سخنراني فقط چند فراز کوتاه از سخنراني رو نقل ميکنيم:
«... در شرق دانشگاه خطراتي دانشجويان ما را تهديد ميکند، بنده به خاطر معذوراتي از ذکر جزئي تر ماجرا براي حضار پرهيز ميکنم...»
خبرنگار کورسو هم براي عنوان نکردن آن مسائل از دکتر جبل عالمي تشکر ويژه به عمل آورد.
ناطق سپس افزود( عين جمله): « ... کارگران اتباع بيگانه در خوابگاه دختران و متاهلين رفت و آمد دارند ...»
البته خبرنگار کورسو خبر ندارد که اين قضيه صحت دارد يا براي سياه نمايي و جايزه گرفتن از جشنواره هاي خارجي مطرح شده، ولي جدا از بحث جشنواره هاي خارجي يعني ما از کارگران اتباع بيگانه هم کمتريم؟
ناطق در ادامه: «... با ساخت و سازهاي بي رويه جنوب دانشگاه، ناموس ما در خطر قرار گرفته است...»
خبرنگار ما در اين مورد هيچي نگفت، چون مدير مسئول ما نميخواهد نشريه­ش در انفوان شباب توقيف شود!
ناطق سپس افزود(نقل به مضمون):«...به همين دلايل قرار است کل دانشجويان کارشناسي به شهر دماوند منتقل شوند و در پرديس اصلي دانشگاه( يعني هيمن جا که وايسادي) فقط دانشجويان ارشد و دکترا پذيرش شوند»
دکتر خب اين را از اول ميگفتي، خبرنگار کورسو به نمايندگي مدير مسئول کورسو اعلام کرد ما با اين نقل و انتقالات هيچگونه مشکلي نداريم!
...دکتر جبل عاملي پس از سخنان نغز و شيواي خود تريبون را به دست شهردار بسيم تهران سپرد( به قول مجري)
دکتر قاليباف در جواب در خواست­هاي مکرر رياست دانشگاه براي اختصاص زمين و بودجه و اين جور مسائل گفت: «...شهرداري تهران با همه ي نهادهاي دانشگاهي و آموزي پرورش در تهران همکاري خواهد کرد...»
خبرنگار کورسو عقيده دارد که منظور از جمله بالا اين است که زباله هاي تمام واحدهاي آموزشي مجاني برده ميشود، فقط آخر ماه با کارگرها خودشون حساب کنن، دانشگاه علم و صنعت هم چون خيلي پسر خوبي ميباشد ماهيانه را هم ندهد عيب ندارد.
قاليباف در حالي که لباس هاي کپيتاني به تن نداشت افزود:«... همه ميخواهند يه چيزي از ما بگيرند، و عوارض هم ندهند...»
آخي... خبرنگار کورسو در اين لحظه خيلي دلش براي محمد باقر قاليباف کباب ميخواهد.
در آخر هم شير کاکائو و گل و بلبل و از اين صحبت ها به شرکت کنندگان پيشکش شد.
چيه؟! تموم شد ديگه
این مطلب قبلا در نشریه کورسو-شماره 6ام منتشر شده است

Wednesday, October 25, 2006

خبرنامه علم وصنعت

به نظرم باید یه سایت اینترنتی قوی به عنوان خبرنامه علم وصنعت درست بشه، الگوی اینکار هم میتونه خبرنامه امیر کبیر باشه که بچه های انجمن اسلامی امیرکبیر اداره­ش میکنن و الان دیگه واسه خودش سایت معتبری شده، ما اگه با یه کار پایه ای خوب شروع کنیم، میتونیم حتی یه سایت کامل تر و قوی تر از خبرنامه امیرکبیر تشکیل بدیم، و توی اون با نسبت معینی خبرهای دانشگاه خودمون، خبرهای فعالیت های دانشجویی کشور، و خبرهای مهم سیاسی رو پوشش بدیم.
باید یه سلسله مذاکرات بین کل فعالین دانشجویی و نشریات علم و صنعت،چه آزادی خواه چه جمهوری خواه چه مستقل، انجام بشه و سایتی که تحت نام خبرنامه امیرکبیر(یا هرنام مشابه بیرون میاد) مورد تایید همه باشه و نیروی خودش رو صرف پوشش درگیری های بین خود دانشجوها نکنه.
حداقل اینکار، این میشه که یه مجموعه کامل از نشریات فعال و خبرهای مربوط به اون ها جمع آوری کرد و با تو یه قسمت از سایت پوشش داد، به هر حال طرحیه که حتما باید اجرا بشه.
این سایت حتی اگه تو کل سال هم بازدید زیادی از بیرون دانشگاه نداشته باشه، میتونه تو مورد هایی مثل 13آبان 83 که کل کشور تشنه خبرهای علم و صنعت بودن، توجه رسانه ها رو که به خودش جلب کنه.
به نظرم کسایی که میتونن پایه اینکار رو تو دانشگاه ایجاد کنن، گنده های جمهوری خواه و آزادی خواه هستن از اون طرف مهدی پوررحیم، از این طرف هم هادی شاکری یا حمید حاجی آبادی. هادی شاکری که دیگه تقریبا تو دانشگاه نیست، حمید حاجی آبادی هم قدرت جمع و جور کردن کار رو نداره، فقط میمونه مهدی پوررحیم، من از این بابا شناخت شخصی ندارم، ولی حتما این پیشنهاد رو به زودی بهش میدم، نقش هماهنگ کننده اولیه رو هم من و حامد محقق میتونیم به عهده بگیریم، فقط باید یه صحبتکی با امیرحسین بهروز، علی جعفری، حسین هرمزی، حمید حاجی آبادی واکیپشون بشه که وقتی فهمیدن مهدی پوررحیم میخواد پایه یه همچین سایتی رو بذاره رم نکنن و سریع موضع نگیرن، باید توجیه بشن که این سایت از دعواهای بین خودشون و اینجور بچه بازی ها سطحش بالاتره.

اگه کسی نظری داره کامنت بذاره، هرچند میدونم کسی نداره(نظر رو میگم!)

Tuesday, October 24, 2006

روزگار دیگه واقعا توقیف شد

به خدا دیگه روزنامه روزگار توقیف شد، حرف من و امثال من هم نیست، وزارت ارشاد به طور رسمی اعلام کرده، این هم لینکش: فارس
نه مثل اینکه رژیم خیلی مصمم که کسی نباشه تا تو تبلیغات انتخاباتی زر زیادی بزنه
همین

Friday, October 20, 2006

روزگار را بستند

امروز ظهر از خواب بلند شدم، رفتم روزنامه فروشی،آقا روزگار تموم شده، نه واسه ما هنوز نیومده، یکی دیگه، هنوز نیومده، یکی دیگه، یکی دیگه، نه معلوم نیست چه خبره، خونه، تو اینترنت، روزنامه روزگار توقیف شد، ااا، همین دوسه روز پیش بود اومدم گفتم روزگار جای شرق داره میاد بیرون، مثل اینکه رژیم میخواد دور جدیدی از برخوردها رو شروع کنه.
البته من با نظر ابطحی موافقم که میگه: حکومت میخواد تو تبلیغات انتخابات همه تربیون های تبلیغاتی دست خودش باشه

Monday, October 16, 2006

روزگار دورباره شرق

خب پس انتظار طولانی مدت بالاخره روزنامه روزگار، امروز منتشر شد، دقیقا با همون کادر شرق، از همین پیش شماره هم یه سری مقاله اساسی از عباس عبدی و مرتضی مردی هاو... گرفتن و چاپوندن و... در کل بد نبود، یعنی خیلی خوب بود...
اه...اصلا حال ندارم بنویسم شاید بعدا هم یه چیزهایی اضافه کردم

Sunday, October 15, 2006

عبدالرحمن...خوش آمدی

خوش آمدی عـبـدالـرحـمـن

کاکابه دین مبین اسلام گروید: لینک خبر(خبرگزاری فارس)

حال کردین، نه خداییش حال کردین؟! بعد شما هی بگین این اسلام دهن ما رو مسواک کرده، این کاکا بچه خوشگل که همه رقم حال و حول دنیوی براش فراهم هست اومده و مسلمون شده تازه اعلام کرده من خیلی تحقیق و تفحص کردم تا این تصمصم رو گرفتم.
دمش گرم، تازه اسمش رو هم گذاشته عبدالرحمن از این بعد همه باید صداش کنن عبدالرحمن کاکا
حولستون هم باشه که اگه دیگه به کاکا تو برزیل و میلان بازی ندادن، کار استکبار جهانی میباشد که با همکاری لابی صهیونیستی میخوان جلوی پیشرفت اسلام رو بگیرن، ولی کور خوندن مگه مسلمون ها مردن! این عرب ها حاضرن اونقدر پول بریزن به پای کاکا که غرق بشه، اگه با عرب ها هم حال نکرد خودمون میاریمش لیگ برتر تو پاس بازی کنه




فقط نمیدونم چرا منبع اصلی خبر هیچ جا اعلام نشده، تو شب قدر بعدی دعا کنید که خبر جعلی از آب در نیاد، چون دین و ایمان یه ملتی به باد میره

Monday, October 09, 2006

افطاری مرکز کارآفرینی

میخواهد حال اند حوصله که یه گزارش مفصل اند جذاب از این افطاری براتون نوشته بشه، صد افسوس که نیست آن حال و آن حوصله فلذا همینطوری به چند چیزکی اشاره میکنم:


1) مجید دلیلیان اومد و هم گیتار زد و هم خوند و هم پشت ارگ رفت، خلاصه کلی حال داد، خدا خیرش بده، ولی سیستم صوتی سالن امام خمینی واسه اینکارها زیاد جواب نمیداد، ولی به هر حال دمش قیژ!
2) این بکس کارآفرینی یه پلیتیک زدن به ملت از این قرار که اول افطار رو دادن ولی برای اینکه ملت رو پای بقیه مراسم نگه داره، شام رو گذاشتن واسه ساعت هشت و نیم، که تا بیاد و توزیع بشه و خورده بشه، ساعت شد نه واندی وتا ملت برن خونه ماتحتشان پاره گشت.
3) یه جریانی راه انداخته بودن چند ماه قبل که ملت بیان و طرح بدن برای کارآفرینی، جایزه­ش رو امروز دادن، یه پراتی بازی بود که بیا و ببین، همینطوری 10-10 سکه میدادند به رفقای دانشکده خودمون: سروش نایتجیگر، هادی زارع، حسین ستودیان، حسن اسدنیا و ... این داداش حسام ندایی ما هم یه جایزه ای گرفت، الان مقدار دقیقیش رو یادم رفته ولی از یه سکه بهار کامل بزرگتر مساوی بود، آقا ما هم اگه میدونستیم اینطوریه یه طرحی میدادیم، این بابک ابراهیمی که بود یه 20هزار تومن بهش بدی آدم رو نفر اول میکنه

4) عطابک مارکیا هم وسط مراسم ویژن سعید اومد رو سن مصداق شیشکی رو اجرا کرد، بسی خنده رفت

5) عکس هم گرفته بودم، نمیدونم چرا آپ نمیشه اگه شد بعدا میذارم

6) تموم، دست دست اندر کاران اش درد نکند

Saturday, October 07, 2006

نمایشگاه قرآن

zمثل اینکه دیروز تو نمایشگاه قرآن برق های نمایشگاه کمپلت قطع شده و ملت هم هرچی منتظر شدن دیگه برق ها نیومده، همه پاشدن رفتن... و یه خرتوخری شده که نگو و نگو.
لینک خبر: فارس نیوز
جالب اینجاست که همون شب وزیر ارشاد و رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات، اکثر سفرای کشورهای اسلامی رو دعوت کرده بودن به نمایشگاه که بهشون نشون بدن ایرانی ها اولا چقدر به قرآن توجه دارند، ثانیا چقدر بافرهنگ و باسوات هستند نیزهم چقدر تکنولوژیک هستن! ولی با اون وضعیتی که گفته شد همه سفرا و وزرا مجبور شدن برگردن چون نه برق اضطراری درکار بوده نه هیچی دیگه. حسابی آبروریزی شده و این نمایشگاه قرآنی ها اساسی ریدن تو حیسیت(درسته؟) مملکت رفت!
یه خبرهای غیر رسمی هم رسیده که یکی از سفرای عرب به آقای وزیر گفته حالا که برق ها رفته و شب ما هم خراب شده، حداقل شما تا هوا تاریکه با کمک های نقدی(همون جنسی خودمون!) از دل ما دربیار، آقای وزیر هم دیده اوضاع خطریه سریع یکی از بادیگاردهاش رو جای خودش فرستاده و فلنگ رو بسته، اون برادر محافظ هم به درجه رفیع شهادت حین انجام ماموریت نائل شده، خدایش رحمت کناد!

Wednesday, October 04, 2006

عمران صلاحی

عمران صلاحی هم رفت


ایسنا: صلاحي به‌علت سكته‌ي قلبي در سن 60سالگي در بيمارستان توس تهران دار فاني را وداع گفت.
......................................................................
واسه کسایی که عمران صلاحی رو میشناختند این خبر خیلی دردآور باید باشه، صلاحی از اون دست طنزنویس هایی بود که در عین باپرستیژ بودن و احترام همه رو نگه داشتن به یه نکته های خیلی ظرریفی اشاره میکرد که آدم روحش شاد میشد، خب طنزش مثل ابراهیم نبوی یا ابراهیم رها یا مهدی ژوله یا حتی همین حامد محقق خودمون نبود که آدم یه هو خنده­ش بگیره حتی ممکن بود آدم لبخند هم نزنه... ولی واقعا آدم طنازی بود و از نظر تکنیک هم خیلی دمش قیژ.
من نوشته های عمران صلاحی رو تو دوتا مجله دنبال میکردم، یکی گل آقا که شهره ی خاص و عام میباشد و اون یکی هم کارنامه، تو کارنامه کارهای خیلی قشنگی درمیکرد، فرض کن وقتی یه داستان کوتاه چهارصفحه ای از دانلد بارتملی خوندی تازه اون هم با یه ترجمه ی مکش مرگ ما، بعد ورق میزنی میرسی به چندتا از شعرهای خوشگل صلاحی... واقعا خدا رحمتش کناد.
.....................................................................
یه شعر خیلی جمع و جور از عمران صلاحی:
نام کوچک
درخت را به نام برگ
بهار را به نام گل
ستاره را به نام نور
کوه را به نام سنگ
دل شکفتة مرا به نام عشق
عشق را به نام درد
مرا به نام کوچکم صدا بزن!
عمران صلاحی-20دی1362
.....................................................................
اینجاها رو نگاه کردین بد نکردین مرتبطه:
دویچوله
پندار